مامان مواظبش باش
فکر میکنم تا ضحی بزرگ شه، شاهد توقف رشد قد و وزن و دور سر زینب بانو باشیم! چرا؟ چون مرتب نگران خواهرشه. - ضحی چی کردی توی دهنت؟ - ضحی الان میفتی؟ - آب ریخت روی لباسش، الان سرما میخوره؟ - مامان خواب نری، ضحی هنوز خواب نرفته! - مامان من رفتم بیرون، گریه کرد؟ پیش خودم فکر میکنم کاش این وابستگی الان دوره بچه گی تبدیل بشه به همبستگی دوره بزرگسالی. اون وقت با خیال راحت می تونم پا روی پا بندازم و بگم: اگه منم نباشم دو تا خواهر همدیگه رو محکم نگه می دارن و خدا هم پشت شونه. ...
نویسنده :
مامان زینب
10:47